کمق(کموک تورکلری)
کموک تورکلری
دو شنبه 22 دی 1393برچسب:, :: 6:21 :: نويسنده : گودرز غلامی

با سلام

برای کسانی که میگند مناطق ترک نشین به زور به ایران اضافه شده اند اگه نقشه ای رو از ایران آوردن که مناطق آذربایجان حتی برای یک روز از ایران جدا بودن و بزور به ایران اضافه شدن من دیگه تو این سایت نمی یام. این نقشه قبل از اسلامه(سلسله ساسانیان)

1 بعد از اسلامم تقریباً همین بوده که با توجه بی عرضگی شاهان کم کم ایران ما کوچیکتر شده ضمناً بحث زبان نمی تونه علت جدا بودن یک قوم از یک کشور باشه مثل خیلی از کشورهای بزرگ دنیا که اقوام و زبانهای مختلفی دارن ولی به کشورشون و زبان اصلیش افتخار میکنن ولی حیف که ما جهان سومی ها همیشه باید به شکلی بازیچه (شیعه و سنی، اقوام، زبان و ...)

غرب بشیم.

ارادتمندتان مسعود

شنبه 20 دی 1393برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : گودرز غلامی

موجود منحصر به فرد قاراقایا؟؟؟؟؟؟؟؟

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : گودرز غلامی

هستی فیروزپور

    عظمت خانم از زاويه اي ديگر
    1- آغاز نقد با عباراتي چون «عكس هاي متعدد آن قلعه و باغ نيلق نصب شده در دفتر پدر و نيز اسناد و قبالجات سوراخ شده با گلوله سربازان رضاخان در خورجين اسب پدربزرگ در عرصه نبرد نابرابر در بند مشكول با قاب هاي ساده علاوه بر خانه زينت بخش دفتر كار پدر نيز هست.» كه به متن فيلم نامه سريال هاي تلويزيوني شباهت دارد. علاوه بر اينكه در تضاد با موضعي است كه نويسنده نسبت به ماهيت گزارش گونه متن مورد نقدش دارد؛ متني كه بارها آن را با عنوان گزارش رمان گونه به استهزا گرفته است. جفايي است آشكار به پدربزرگ متوفي شان كه اسناد و قبالجات را با خود به ميدان جنگي كه صحنه نبردي نابرابر و نه احياناً بنگاه معاملات ملكي بوده، برده است يا اينكه ادعايي كذب است.
    2- در خصوص محل تولد عظمت خانم هرچند حق با نويسنده است، اما تصور اينكه او شايد اصلاً كرندق را نديده بود، با توجه به اينكه كرندق زادگاه مادر عظمت خانم بوده و در فاصله نزديك با نيلق قرار دارد قطعاً ادعايي نادرست است. آنچنان كه اشاره به تني و ناتني بودن برادران عظمت خانم و نيز همين طور موضوع دشمني خوني آنان با خوانين كرندق به شهادت نسبت مادري عظمت خانم به خوانين كرندق با وجود همان دشمني هاي خوني، ناشي از عدم آشنايي نويسنده با سنت و فرهنگي است كه در آن نه برادر را به تني و ناتني تقسيم مي كنند و نه نزاع حتي خونين عموزادگان را منشاء كينه و نفرتي ابدي مي پندارند.
    3- نويسنده محترم ضمن اعتراف به قدرت عظمت خانم و اشاراتي به منشاء اين قدرت كه به او اجازه دخالت حتي در امور مهم مملكتي را مي داد، مدعي است «عنوان بزرگ ترين رئيس قبيله بين عشاير غرب كشور براي عظمت خانم كمي مبالغه آميز است» زيرا «اقبال السلطنه ماكويي قدرت و موقعيت قوي تر داشته است» و «اسماعيل سيميتكو به اعتبار ايلي ماموريت عمده سرلشگر امير طهماسبي را تشكيل مي داده اند». در اين خصوص اما بايد متذكر شد كه:
    الف- اينكه اسماعيل سيميتكو به اعتبار ايلي ماموريت عمده سرلشگر امير طهماسبي را تشكيل مي داد، ظاهراً مستند به يادداشت هاي ايشان از آن حوادث است، اما واقعيت اين است كه در حوادث بعد از مشروطيت ايران شاهد ضعف فزاينده دولت مركزي بود و ياغيان و گردنكشاني در گوشه و كنار كشور عليه دولت مركزي شورش كرده بودند. اسماعيل آقا سيميتكو از جمله اين افراد بود كه از روستاي چهريق سلماس عليه دولت قيام كرد و به تدريج دامنه نفوذش را به مناطق اطراف سلماس گسترش داد.كيفيت روابط اقبال السلطنه با او در منابع آشكار نيست ولي بايد اشاره كرد كه وي از بركشيدگان اقبال السلطنه بود. با اين همه اما در جنگ آبان 1300 ميان قواي دولتي و سيميتكو، پسر اقبال السلطنه كه با سواراني براي كمك به قواي دولتي رفته بود تنها نظاره گر بود و درنهايت سيميتكو پس از شكست از سرتيپ امان الله خان جهانباني در مردادماه 1301 به تركيه فرار كرد. اين همه به اين معناست كه اسماعيل خان سيميتكو اساساً فاقد اعتبار ايلي بوده است و نيز دخالت مستقيم سرلشگر امير طهماسبي به عنوان والي نظامي آذربايجان در سركوب غائله سيميتكو و سپردن اين كار به يكي از افسرانش نشانه اي است بر كذب اين ادعا كه ماموريت عمده طهماسبي سركوب سيميتكو بوده است.
    ب- درخصوص اين ادعا كه اقبال السلطنه ماكويي قدرت و موقعيت قوي تري داشته است، البته سندي ارائه نشده است اما طهماسبي وقتي اعتماد سردار را به دست آورد، در 29 مهرماه 1302 به ماكو نزد اقبال السلطنه رفت و با نيرنگ و خدعه او را دستگير و روانه تبريز كرد. امير طهماسبي پس از آن ثروت اقبال السلطنه را ضبط و به تعبيري غارت كرد. ميزان اين اموال مصادره شده بسيار زياد بود به طوري كه زن سردار مي گويد اين اموال را بار چهل شتر كردند و به تبريز و از آنجا به تهران فرستادند. پسر سردار سال ها بعد ادعا كرد ميزان خسارت وارد شده از سوي رضاخان به اموال آنها حدود دو ميليارد ريال بوده است. درميان اين اموال چندين شمشير مرصع و جواهرنشان و جواهرات سردار بود كه چند ميليون ارزش داشتند. بدون ترديد تمام يا قسمت بيشتر ثروت مصادره شده اقبال السلطنه به رضاخان رسيد و اين ثروت او دومين منبع ثروت هنگفت رضاشاه (منبع اول ثروتش اموال امير عشاير خلخالي بود) شد. پس از مرگ اقبال السلطنه هيچ عكس العملي از بازماندگان و نوكران او نشان داده نشد. در واقع سردار در آن مقطع قدرت جنگي خويش را از دست داده بود و تنها ثروت هنگفتش عامل اقتدار وي بود. روشن است كه برخلاف ادعاي نويسنده محترم در آن مقطع اقبال السلطنه نه ثروتي بيش از عظمت خانم و برادرانش داشته و نه قدرت نظامي اش آنچنان بوده است كه پس از دستگيري و اعدامش حتي نزاعي كوچك به خونخواهي اش از سوي وابستگانش با قواي دولتي درگيرد. علاوه بر موارد فوق از نظر عقلي نيز آيا مي توان پذيرفت كه ياغي سلماس و حاكم ماكو قدرتي بيش از كساني داشته باشد كه در جغرافيايي به وسعت خلخال، ميانه، اردبيل و در مقاطعي گيلان و طوالش قدرت بلامنازع بودند بنابراين عنوان بزرگ ترين رئيس قبيله بين عشاير غرب كشور براي عظمت خانم نه تنها مبالغه آميز نيست بلكه عين واقعيت است.
    4- به نقل از اثر ريچارد تاپر «تاريخ سياسي اجتماعي شاهسون» به درستي به زادگاه و تبار عظمت خانم اشاره كرده و به استناد اين اشارات مدعي شده اند كه «عنوان شيرزن گيلان مسلماً تعبيري اشتباه است» اما غافل بوده اند از اينكه گيلك بودن نه شرطي لازم و نه كافي است براي اينكه زني را شيرزن گيلان خطاب كنيم. از اين رو بديهي است كه نويسنده محترم گزارش «عظمت خانم شيرزني در نهضت جنگل» نيز به درستي از اين تعبير به استعاره از نقش و جايگاه يگانه زن حاضر در ميان موتلفين نهضت جنگل استفاده كرده است.
    5- و در ادامه نويسنده محترم در خصوص مسير و مقصد حركت ميرزا صرفاً با استناد به يكي از مكاتبات بين ميرزا و رشيد الممالك كوشيده است همه رابطه پرفراز و فرود بين ميرزا و نهضت جنگل با عظمت خانم و برادرانش را نفي كند و براي اولين بار و برخلاف همه مستندات تاريخي مدعي شده اند كه ميرزا به كوه پناه مي برده است. اين در حالي است كه روابط امير عشاير و خواهرش با ميرزا عميق و ريشه دار بوده است، به طوري كه در اواخر شوال 1335 هـ. ق ميرزا به خلخال رفته و در خانه امير عشاير منزل كرد.كميته جنگل موفق شد نظر ايلات خلخال و شاهسون را به خود جلب كند و در پي آن امير عشاير به رشت آمده و به حكمراني گيلان منصوب شد. در واقع امير عشاير نماينده مسلح جنگلي ها در رشت بود كه از طرف هيات اتحاد اسلام به اين سمت منصوب شده بود. پس از اين دوران كه اوج همكاري و همراهي عشاير با نهضت جنگل بود، در جنگ منجيل آنان راه خود را از جنگلي ها جدا كرده و به مناطق خود مراجعت كردند. البته اين خاتمه رابطه عشاير خلخال با ميرزا و نهضت جنگل نبود به طوري كه نمايندگاني از طرف رشيد الممالك و امير عشاير و سردار مقتدر به سرسار آمده و از ميرزا تقاضا براي يك اتحاد جديد مي كنند كه در نتيجه آن در 28 رمضان 1335 هجري قمري دست اتحاد داده و به اتفاق مجاهدين به فومن آمدند هرچند مدتي بعد پس از مشاهده وضعيت جنگلي ها اتحاد سوم را نيز كان لم يكن پنداشتند كه در پي آن نامه البته شديداللحن 15 ارديبهشت 1300 شمسي ميرزا خطاب به رشيد الممالك نوشته شده است؛ نامه اي كه در آن ميرزا به رغم همه گلايه هايش مي نويسد «شما را دعوت مي كنم با تغيير عقيده و با حسن نيت و با مقصد وطن پرستي و شرافت دوستي بطرفم گراييد و پيشاني خود را براي بوسه هاي تشكر آميزم حاضر سازيد. خداي را در اين مدعياتم گواه مي گيرم.» آري ميرزا همچنان به ياري عظمت خانم و برادرانش اميد داشت و از همين رو در غالب منابع تاريخي قصد ميرزا از عزيمت به خلخال را رفتن به نزد عظمت خانم نوشته اند و پاره اي از منابع حتي فراتر از آن مقصدش را گيلوان و ميزبانش را رشيد الممالك دانسته اند، رشيدالممالكي كه البته مخاطب تند و تيزترين نامه ميرزا نيز بوده است.
    6- نوشته اند «سبزعلي خان پسر بسيار شجاع عظمت خانم در اثر اصابت يك تير سرگردان بلافاصله فوت مي كند.» اما از اين نكته غافل بوده اند كه سبزعلي خان در ميدان رزم بود نه بزم. هر تيري كه در رزم شليك مي شود نه چون تيري كه از كف كودك چموش رها شده در پي هدفي است و در آن كارزار هدف بزرگ البته سبزعلي خان بسيار شجاع بوده است.
    7- عبارت «خوانين كرندق و سنگ آباد كه هميشه مطيع دولت بودند» اساساً نادرست است. آنان نيز چون ساير خوانين و بزرگان ايلات گاه با قواي دولتي و گاه عليه دولتي بودند، آنچنان كه غائله سعادت قلي خان از خوانين كرندق توسط حكومت قاجار سركوب و او نيز به عنوان كسي كه بر حكومت مركزي شوريده بود، اعدام شد.
    8- يكي از مغشوش ترين به لحاظ نوشتاري و البته بي بنيه ترين بندها از نظر استدلالي به اصطلاح اصلاحيه روشن كننده حقايق بندي است كه در آن نبرد در دشت آلارلو را 39 روزه (از 4 فروردين تا 11 ارديبهشت 1302) دانسته و جنگ در دربند مشكول را كه كوهستاني صعب العبور است، نبردي هفت ساعته مي داند، كه اين البته اگر روايت سردار طهماسبي هم باشد، برخلاف روايت نقلي نويسنده از نظر عقلي بر آن اشكالات متعدد وارد است. واضح است كه سردار طهماسبي و لشگريانش در آن موقعيت كوهستاني در هفت ساعت حتي موفق به شكار خرگوش هم نمي شدند چه رسد به خاتمه غائله شورش عشايري كه از آنچنان استعداد نظامي، اقتصادي و سياسي برخوردار بودند كه به پشتوانه آن، حكومت مركزي را هم به چالش كشيده بودند.
    9- ماجراي پيراهن جواهرنشان هديه ميرزا كوچك خان را توهمي بيش ندانسته اند زيرا «مشكلات سياسي و نظامي آنچنان گريبانگير ميرزا شده بود كه او و ياران جنگلي اش فرصت اصلاح سر و صورت خود را نداشتند» و نيز «افكار سوسياليستي حاكم و بر مرامنامه جنگل خصوصاً بند 14 ماده 4 اصلاً سازگار نيست». در رد اين دلايل واهي اما بايد گفت الف- محاسن بلند نزد جنگلي ها امري نمادين بود، به طوري كه در آغاز نهضت و هنگامي كه دستجات نظاميان در جنگل تولم تجمع كرده بودند، ميرزا ياران خود را به قرآن قسم داد و همه با هم عهد كردند تا روز پيروزي «از تراشيدن موي سر و صورت خودداري كنند»، طرح مساله محاسن بلند جنگلي ها به صورت اخير از سوي نويسنده تنها توجيه غيرواقعي براي القاي شلوغي سر ميرزا و يارانش است.
    ب- روابط نزديك نهضت جنگل با عظمت خانم و امير عشاير در قالب هيات اتحاد اسلام و پيش از گرايش نهضت جنگل به مرامنامه سوسياليستي بوده و قاعدتاً هديه مذكور نيز تحفه اي مربوط به آن دوران است كه البته صدق و كذبش در ذيل تاريخ شفاهي قابل طرح و بررسي است.
    ج- فارغ از اينكه ماهيت سوسياليستي گروه ها يا حتي دولت ها نمي تواند مانعي براي رعايت اصول ملاقات ها و مراودات ديپلماتيك باشد، گرايش نهضت جنگل به مرامنامه كمونيستي پس از ورود روس هاي انقلابي به ايران و براي كسب هويت غربي و تشكيلاتي در مقابل فرقه و مرام كمونيسم صورت پذيرفت. در بند 14 ذيل ماده 4 آن مرامنامه صرفاً به«ممنوع بودن انحصار و احتكار ارزاق و سرمايه» اشاره شده است كه از آن هيچ منعي بر دادن هديه استنباط نمي شود. از اين رو روشن است كه نويسنده محترم صرفاً براي اثبات مدعاي نادرست خويش به ريسمان استدلالي چنين پوسيده چنگ انداخته است.
    10- در خصوص ملاقات جوزعلي خان با رضاشاه نويسنده دچار آشفته نويسي شده است، اين استدلال كه اين ملاقات مورد تاييد هيچ يك از معمرين طايفه فولادلو نيست، پرسش اين است كه اين معمرين مورد اشاره چه كساني هستند و چرا ملاقات را تاييد نمي كنند و اساساً چرا تاييد يا عدم تاييد آنان بايد ملاك قضاوت قرار گيرد. در مورد ملاقات عظمت خانم با رضاشاه هم باز بعضي مطلعين قديمي كه گويا با نويسنده جوان در ارتباط هستند، اين ملاقات را تاييد مي كنند. واضح است كه در اين گونه روايات تاريخي كه اسناد معتبري در قبول ياري شان موجود نيست استدلال عقلي تنها راهكار موجود است و در اين مورد خاص اما با توجه به اقتدار شخصي رضاشاه و اينكه در مسائلي از اين جنس تصميم نهايي با خودش بوده است، بديهي است كه بازگرداندن اموال كساني كه بر حكومت مركزي شوريده بودند جز با دستور رضاشاه نمي توانسته باشد؛ دستوري كه احتمالاً پس از ملاقاتي با آنان صورت پذيرفته است. و در پايان ذكر اين نكته در خصوص سبك نگارش «عظمت خانم شيرزني در نهضت جنگل» كه نقد نويس محترم از آن با ذكر عناويني رمان گونه ياد مي كند، ضروري است كه نگارش رمان گونه تاريخ سبكي معمول نزد برخي از نويسندگان است آنچنان كه بسياري از ايرانيان قاجاريه را با خواجه تاجدار و اسماعيليه را با خداوند الموت مي شناسند و همين طور انقلاب فرانسه را با آثار الكساندر دوما. اصل وجود نگارش رمان گونه تاريخ را به دور از هرگونه ارزشداوري نمي توان به عنوان يك واقعيت انكار كرد و ماهيت اش را به استهزا گرفت. اما خوانش وارونه اسناد و مستندات تاريخي به قصد تحريف آن را بايد جدي گرفت. 

جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 10:22 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

خدا رحمت کنه میرزا عبدالحسین رحیمی رو اگه اشتباه نکنم پدر بزرگ آقای سعید رحیمی ( پدر مرحوم عظیم ) بوده اند ، متاسفانه بنده سنم اجازه نداده محضر ایشان را درک کنم ولی داستانی از ایشان شنیده ام که شنیدنش خالی از لطف نیست . قدیم ها که کمتر آدم باسوادی حتی توی منطقه سنجبد وجود داشته ایشان یکی از انسانهای با سواد و روشنفکر زمان خود بوده است ، چند دهه قبل که مسجد فعلی صوفلو رو داشتن بازسازی میکردند داخل مسجد قبری بوده که برای اهالی محترم بوده و برداشت این بوده که گویا امام زاده است ، مرحوم میرزا عبدالحسین سر میرسه و میگه قبرو بکنید ، عده ای معترض میشوند که گناه است ، مرحوم میگوید اگر این قبر امام زاده باشد که باید آثاری ، کتیبه ای ، شجره ای چیزی داشته باشد که چنانچه پس از کندن یافته شد مجددا با احترام دفن و اینجا را تبدیل به زیارت گاه میکنیم در غیر اینصورت یکبار برای همیشه این موضوع را ختم میکنیم ، لذا قبر را میکنند و چیزی جز چند تکه استخوان یافت نمی شود ، پس سطح مسجد را تسطیح و از ایجاد خرافات بیشتر جلو گیری میکنند . پس بیایید افتخار کنیم به وجود چنین مردانی در روستای کوموک و مقایسه کنید با وضعیت امروز جامعه تحصیل کرده ای که طی چند سال اخیر چند هزار امام زاده جدید کشف کرده است . روحش شاد و یادش گرامی باد 18 / 10 / 93 امیر علی هدایتی

 .........................................................................................................

 

یکی از جاهایی که همه اهالی کوموک با اسم اون آشنا هستند قاراچی بلاغی هستش ، محلی در کنار رود خانه روستا و در ابتدای مسیر خروج از ده به سمت صوفلو . قبل از انقلاب قاراچی ها که عمدتا به شغل دوختن و فروختن الگ و قربیل مشغول بودند هر سال اواخر بهار به ده می اومدند و در قاراچی بولاغی چادر میزدند و به فروش محصول و فال بینی مشغول میشدند و از این راه امرار معاش میکردند ، گویش جالبی داشتند ، تند تند صحبت میکردند و در کنار چادرهایشان سگ های درشت هیکل و خطر ناکی نگه میداشتند ، لذا چون در آن زمانها مثل الان زیاد گناه در جامعه مان رایج نبود خداوند نیز باران و برف رحمت اش را به فراوانی بر منطقه می بارید ، علی رغم زیاد بودن جمعیت روستا نسبت به امروز ، رود خانه ده همیشه جاری بود و در این محل قاراچی ها چشمه ای کنده بودند که هنوز هم این محل به قاراچی بولاغی معروف است . لطفا دوستان در صورت نیاز اصلاح و یا کامل کنند . ممنون 18/ 10/ 93 امیرعلی هدایتی
چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:خاطره, :: 19:42 :: نويسنده : گودرز غلامی

سلام
خاطره ای از ماه محرم در دهات
شبی در مسجد{که فرسوده و چوبی بود} و تقریبا همه اهالی دهات جمع بودن و غرق عزاداری..که ناگهان لوله بخاری افتاد و صدایی از سمت خانوم ها اومد که{وای مسجد اوشدی}..وهمه با عجله چه مرد و زن به سمت در خروجی هجوم بردن..و همه اهالی در بیرون از مسجد منتظر..با اون همهمه ای که ایجاد شده بود منتظر اتفاقی بودن که..هیچ اتفاقی نه افتاد{البته خوشبختانه}.....قابل ذکر است که در اون موقع جمیعت دهات زیاد بود و شاید یکی از مسایلی که باعث شد مسجد جدید بسازن هم همین بود..کمی وکاستی هاشو ببخشید..تا خاطره ای بعد بدرود

سه شنبه 16 دی 1393برچسب:, :: 6:21 :: نويسنده : گودرز غلامی

 ممیش خان

دردوران ارباب رعیتی خوشبختانه مالک یا ارباب روستاهای ما (کمق صوفلو آفتابه هریس ..) از درباریان بودند (پناهیان راضیه خانم) آنها حضور فیزیکی نداشتن فقط مباشران انها برامور روستا رسیدگی مینمودند لذا اگر روستائیان باهم بودند دیگر خوانین مثل خیلی ازروستاها بالای سرشان نبود ارباب روستاهای مثل زند ،زیناب و بورستان ازبقایای خاندان قاجار بودند که به آنها شازده میگفتند اغلبشان بالهجه فارسی صحبت میکردند بجز اخذ بهره ازکلیه عایدات روستائیان بیچاره رشوه خوار نیز بودند کافی بود اهالی باهم اختلاف داشته باشند ناچار جهت حل اختلاف به شازده مراجعه نمایند دراینگونه مواقع حق باکسی بود که گاو ویاقوچ هدیه آورده باشد خیلی به آن روستاها آن زمان ظلم شده است حالا روستاهائی که خان بالا سرشان بود چه اوضاع اصف بار داشتند فعلا .......

تصویری که دربالا ملاحظه میفرمائید عکس محمد تقی خان امیر احمدی یا همین ممیش خان خودمان میباشد  کهنسالان روستای کمق او را بخوبی میشناسند وی در اوج جنگ جهانی دوم بعد از آنکه رضا شاه دستور تخلیه پادگانها را داد قیام وبه قصد جمع آوری سلاح یا فرار از دست روسها چند روزی در روستای کوموک مستقر شده است آنگونه که یکی ازاهالی که کاملا شاهد رفتار وی وهمراهانش بوده با آّب و تاب توصیف میکرد بسیار ازرفتار داعش وحشتناکتر وخشن تر بوده است البته جای تاسف دارد در آینده نسبت به درج جزئیات خواهم پرداخت

آیا این نوشته پایین واقییت دارد لطفا نظر دهید.

عظمت خانم كه بود
در سریال‌های مربوط به میرزا كوچك، عظمت خانم را بانویی مقتدر كه عقابی بر شانه‌اش نشسته نشان می‌دهند. در همه كتاب‌هایی كه مربوط به حوادث جنگل است، عاقبت غمبار میرزا با نام عظمت خانم پیوند می‌خورد. او كیست و در كجای تاریخ این سرزمین ایستاده است كه تاریخ‌نویس مرد نه قدرت حذف‌اش را دارد نه شهامت نقل‌اش را؟
به سراغ عظمت خانمی دیگر می‌روم. نوه دختری عظمت خانم است؛ خانم پروین امیراحمدی، كه نام عظمت را در گوشش خوانده‌اند تا نام عظیم این بزرگ‌زن در خاطره‌های آیندگان ماندگارتر شود. خانم امیراحمدی بانویی باابهت، پرصلابت و بزرگوارند، نشان از عظمت خانم فولادلو دارد، اما هیچ عكسی از عظمت خانم برجای نمانده است تا بدانیم ایشان كدام خصوصیت و كدام خطوط چهره آن بانوی مقتدر را به ارث برده است، اما برای نشان دادن چهره عظمت خانم با صبر و شكیبایی به عقب برمی‌گردد.
از تاریخ و تاریخچه خانوادگی‌شان كه مستقیماً از زبان‌ مادرشان خانم گوهرتاج و نیز از بزرگان فامیل شنیده‌اند برایم سخن می‌گوید: برای معرفی عظمت خانم بهتر است از مادرش شروع كنیم. مادر عظمت خانم، نازلی خانم نام داشته كه باسواد و اهل مطالعه بوده و آن‌چه نه ‌تنها برای آن دوران، بلكه در حال حاضر نیز باعث تعجب خواهد بود این است كه نازلی خانم هفت بار شتر كتاب با خود در كنار جهیزیه‌اش به خانه شوهر آورده است. عظمت خانم دست‌پرورده چنین زنی بوده است و در روستای كرندق خلخال به دنیا آمد. به همراه پسران ایل‌گاه در مكتبخانه ایل و گاه با معلم سرخانه، درس خواند و با جورق بیگ، رئیس 32 طایفه شاهسون آذربایجان، ازدواج كرد و با این ازدواج ریاست شاهسون به عظمت خانم واگذار شد. جورق بیگ به دستور دولت قاجاریه كشته شد و چهار پسر و یك دختر از وی برجای ماند. به رسم ایل، عظمت خانم با حسین‌علی ‌خان ملقب به سالار ایران ازدواج كرد كه برادر همسر مرحومش بود و گوهرتاج دختر دیگری بود كه با ازدواج دوم به دنیا آمد.
خانم امیراحمدی می‌گوید: همسر دوم عظمت خانم هم جایگاه وی را محترم داشته و تصمیمات مهم ایل نیز برعهده ایشان بوده است. قدرت و تدبیر و مدیریت او در كمتر مردی وجود داشته است. روابطش به سران حكومت و سران قبایل دیگر محدود نمی‌شد، بلكه به دولت‌های خارجی نیز فهمانده بود كه باید قدرتی به نام قدرت عشایر ایران را به رسمیت بشناسند.
دولت‌های همسایه مثل روسیه و عثمانی نیك می‌دانستند كه عظمت خانم در تصمیمات مهم كشور نقشی بیش از یك رئیس قبیله دارد و دولت‌های وقت نیز با روی كار آمدن متوجه عظمت خانم می‌شدند و روی مساعدت‌های او حساب می‌كردند.
در این‌جا باید خاطرنشان كنم كه در آن زمان مملكت به شكل ملوك‌الطوایفی اداره می‌شد و همه سران قبایل و حاكمان مناطق در چرخش امور كشور دخیل و مؤثر بودند. اما به گفته خانم امیراحمدی، نفوذ عظمت خانم بیشتر و مؤثرتر از بقیه بوده است. وی به مناسبت روی كار آمدن دولت‌های وقت به رسم تبریك و تأیید هدایایی به دربار می‌فرستاد و این رسم تا دربار تزار روس گسترده بود و نیز هدایایی از همسر تزار به نام عظمت خانم به ایران فرستاده می‌شد. آن‌ها به خوبی به قدرت وی در منطقه واقف بودند.

نویسنده متن بالا خانم رابعه موحد

از زبان نوه اش خانم پروين امير احمدي 
    

جوابیه آقای کریمی93/10/19:

اول واقعیت تصحیح شود دوم نویسنده متن تحریف شده عظمت خانم کیست ؟دردوران هجده سال ترور در آذر بایجان از زمان شروع نهضت مشروطیت تا ظهور رضا شاه دراقصی نقاط کشور با دخالت بیگانگان مملکت به ملوک الطوائفی تبدیل شده بود در خلخال امیر عشایر خلخالی که همسری بنام عظمت خانم داشته برمنطقه حکومت میکرد ورابطه خوبی با میرزا کوچک خان داشته وقتی رضا خان از امیر عشایر میخواهد سلاحهای خودرا تحویل واز دولت مرکزی تبعیت نماید او وفرزندان وهمسرش جلسه تشکیل وموضوع را بررسی می نمایند عظمت روبه پسرانش میگوید اگر تسلیم شوید شیرم را بشما حلال نمیکنم پسرانش هرکدام مدعی میشوند که پاسخگوی هفتهزار سرباز رضا خان هستند عظمت خانم میگوید پس ما پیروزیم سپس تصمیم میگیرند برای جنگ ومقابله به حمله رضا خان به منطقه مشکول دربندی بروند ودرنهایت در جنگ شکست میخورند وامیر عشایر خلخالی در تبریز اعدام ولی عظمت خانم سوار بر اسب از رودخانه خروشان قزل اوزن عبور واز مهلکه متواری میشود ولی درنهایت اونیز دستگیر وبشدت تنبیه میشود والسام

سه شنبه 16 دی 1393برچسب:, :: 6:15 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

اولدوز گلیپ آی اولماز

بهار گلیب یای اولماز

نجیب لرین ایچینده

هیچکس سنه تای اولماز {تقدیم اولسون کندیم اهلینه}

 ..........................................................................................................

عزیزیم آشا آشا

سو گلیر داشا داشا

بیر جانم وار ثروتیم

اودا قربان یول داشا{کمق}

...................................................................................................................

 

عاشق آدین شیرین دی

فرهاد دوستو شیرین دی

دوست دان دوستا گلن پای

نچه بالدان شیرین دی

شنبه 13 دی 1393برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : گودرز غلامی
عجیب است که:

 پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !

بعد از چند روز به دوستی !

بعد از چند ماه به همکاری !

بعد از چند سال به همسایه ای !

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ...!

 

به خدایت اعتماد و توکل کن ...!

اما فراموش نکن که افسار شترت را هم به درخت ببندی

 

جملات زیبا ( رسول ترک )

 

شنبه 13 دی 1393برچسب:تورکون دیلی, :: 17:3 :: نويسنده : گودرز غلامی

تورکون دیلی

 

 

 

تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز

اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز

اؤز شعرینی فارسا –عربهقاتماساشاعیر

شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز

فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش

« صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز

تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر

خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش

کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون

کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز

سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن

تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر –زیبیلاولماز

شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر

مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز

چوخ قیسسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شئیطان

چوق دا اوزون اولما ، کی اوزوندا عاغیل اولماز

مندن ده نه ظالیم چیخار ، اوغلوم ، نه قیصاص چی

بیر دفعه بونی قان کی ایپکدن قزیل اولماز

آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون

داغ –داشدادوغولموشدهلیجیرانحمیلاولماز

انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقین الیندن

الله هی سئوه رسن ، بئله انسان ذلیل اولماز

چوق دا کی سرابین سویی وار یاغ –بالیواردیر

باش عرشه ده چاتدیرسا ، سراب اردبیل اولماز

ملت غمی اولسا ، بو جوجوقلار چؤپه دؤنمه ز

اربابلاریمیزدان دا قارینلار طبیل اولماز

دوز واختا دولار تاختا –طاباقادویهایله

اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز

بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه

کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز

۱۳۴۸

 

شنبه 13 دی 1393برچسب:, :: 6:37 :: نويسنده : گودرز غلامی

خاطره اول:


درقرن معاصر مردان بزرگی درروستای کوموک زیسته و بدرود حیات گفته اند ازجمله آنها مرحوم مغفور جنت مکان میرزا عبدالحسین رحیمی معلم قرآن وادیب به تمام معنی افتخار کوموک میباشد وی مسلط به قرائت ومفاهیم قرآن کریم بود، درزمان ارباب رعیتی ارباب حاکم مطلق و مباشر او بر اهالی روستا حکومت میکرد،یک سال مباشر مالک در اطاقی کنار حیات خانه ما مستقر بودند ،مرحوم میرزا عبدالحسین نیز اغلب همنشین آنها بود.در آن سالها که من بچه ای پنج شش ساله بودم او مرا قارداشیم صدا می کرد، برایم نوحه میخواند و می گفت:

او گلن کیمدی احد دی

او گلن کیمدی صمد دی
او گلن کبلا کاظیم

سقلی یازیم یازیم

آی آنا چیل خروزوم نجولدی

قویریقی میل میل خروزوم نجولدی........
من محکم سینه میزدم و آنها قهقهه زنان می خندیدند.
یکروز یکی از اهالی از فردی شکایت آوردند که او از بستان ما دزدی نموده است،مباشر حکم به محکومیت آن فرد داد و شروع کرد به اجرای حکم با شلاق،در این هنگام بر اثر اثابت شلاق شیشه ی چراغ نفت سوز شکست و اتاق در تاریکی فرو رفت،ولی او دست بردار نبود تا اینکه با وساطت مرحوم میرزا عبدالحسین قائله فیصله پیدا کرد.
بدرود تا خاطره ای دیگر

چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

سلام علیکم:


تقدیر وتشکر 
بدین وسیله ازیکایک برادران پالیزوان وجناب آقای حاج عمران غلامی بزرگوار وبه ویژه ازامیرعلی هدایتی عزیز که درکلیه مراسمات درگذشت همسر برادر اینجانب در تبریز مشارکت نموده وباعث افتخار شده وزحمات زیادی را متقبل شدند تشکر و قدردانی مینمایم. خداوند انشاءالله به همه عزیزان سلامتی وتندرستی عنایت فرماید 

سه شنبه 9 دی 1393برچسب:, :: 18:59 :: نويسنده : گودرز غلامی

لطفا عکسهای ارسالی آقای شریفیان را در قسمت عکسهای ارسالی ملاحظه بفرمایید که نمونه آن عکسها در زیر آمده است.

در عکس زیر عزیزانی هستند که امروز در بین ما نیستند

با تشکر از آقا ملکعلی

 

دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, :: 6:25 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

نظر کوموکلی دراین رابطه کاملا صحیح است بی شک مسن ها خاطرات زیادی دارن که بیان آنها برای جوانترها میتواند عبرت انگیز باشد مثلا یک سال گرگ آدمخوار آمده بود ،آن سال ازهمه روستاهای سنجبد گرگ چند بچه خورد از جمله دو دختر بچه از روستای کوموک ودونفر پسر بچه ازروستای صوفلو طعمه گرگ شدند آن سال برادرم مرا به صحرا برده بود پدرم به برادرم گفت مگر نمیدانی گرگ آدمخوار هست چطور جرات کردی بچه را به صحرا بیاوری برادرم سریع مرا برگرداند آن لحظه را هرگز فرموش نمیکنم اتفاقات زیادی تلخ شیرین از دوران کودکی از روستا دارم در صورت فرصت جهت اطلاع جوانان عزیز در آینده بیان خواهم نمود .ازدوران حاکمیت ارباب رعیتی ازدوران حکومت شاهنشاهی ودر نهایت سال های بعد از انقلاب اسلا می ،مو فق باشید

شنبه 6 دی 1393برچسب:, :: 6:11 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

شنیدم گفت مش باقر به الیاس
که شصت درصد گران شد نرخ اجناس
بکن ان نرخ قبلی را فراموش
تورم را بگیر اینک در اغوش 
تورم ان چنان خردت نماید 
که بد بختی ز چشمانت دراید 
نبینی گوشت دیگر در خیالت 
دل سنگ اب می گردد به حالت
اگر خواهد دلت چند قطره روغن 
گذر باید کنی از چشم سوزن
برای خودرو ان پولی که داری
کفافت می دهد بر خر سواری 
اگر مفتوح گردد بر تو رحمت 
خوراکت اشکنه گردد به زحمت
خلاصه ان چنان بختت بگردد
که اسبت در طویله خر بگردد
مراقب باش که گر بیمار گردی
ز خرجش از شفا بیزار گردی
اگر خوشدل به این یارانه هستی
شنو رک گویمت دیوانه هستی
پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

آقای کریمی 93/9/28:

با سلام مجدد وآرزوی سلامتی وخرسندی بنده ازدو نسل به اینطرف اهالی روستای کوموک وحتی صوفلو و زند را میشناسم انهائیکه دنیای فانی را وداع نموده اند ارواح همه شان غریق رحمت الهی باشند همه آنها همیشه از جلوی چشمانم میگذرند ویاد خاطره آنها را هرگز فراموش نمی کنم لذا ماهمدیگر رابه خوبی میشناسیم خوب است عزیزا ن اسم و فامیلی خود را قید کنند مثل جناب آقای ملکعلی شوطی البته شنیده ام فامیلی شان همانند آقافرزاد به مهرسرشت تغییر یافته کوموکلی اقا محمود محرمزاده .....دقیقا خودرا معرف نمایند تا بیشتر ازحضور شان خوشحال شویم به هر صورت دوستتان دارم درود بدرود..

 

 

آقای کریمی 93/9/30:

نصیحت اول :

د گول دانیش منیم گولیم  

 اویما بو رمال فعلینه گچر عومور قالماز بله

گچر فرصت گلمز اله

آزدا یاشا ورمه قولاق هردانیشانین سوزینه

عقلون سنه دایاق اولسون

گوزون باخسین سایاق اولسون

انسان گورگ آئیق اولسون

نصرالیام عاشقم دوسلار سوزینه

 

نصیحت دوم :

 خیانت ایلیین بیجزا قالماز                  

عقوبت اولما سا یئربله نظمیله دولان ماز

ایشونده دوز اولسون ایلاندا سنی چالانماز  

آگاه اولان دوشان تکین یاتیب یوخویا قالماز

شهریاری ن سوزیدی انسان اولان خنجربلین تاخماز

 

 

نصیحت سوم:

پولی ورمه هر زادا

زحمتون گدر بادا

گوزوی آچ باخگینان

آغزون گلممیش دادا

دوستوم گت دنیانی گز

منیده بیر سال یادا

انشاالله که شیرینینده

 الی چاتسین فرهادا.

 

طالب اوغلو 93/10/4:

تورک اولماق هله تورکو سئومک، اونون يوکسلمه سينه چاليشماق دئمک دئييل. تورکو سئومک، اونون يوکسلمه سينه چاليشماق ايلک اؤنجه اونا وجدله وورغونلوقدان کئچير. بو وجدله وورغونلوغون اساسيندا تورکون تاريخيني، ديليني، ادبياتيني، معنوي ديرلريني دريندن اؤيرنمک دورور. اونودولماماليدير کي، تاريخده ان بؤيوک قوصوروموز " اؤز اليميزله ياراتديغيميز و ياشاتديغيميز خاريجي گؤزللره عاشيق اولوب اونلارلا ائولنمگيميز " ، يني اؤز ديليميز و ادبياتيميزين عوضينه حاکيميتيميز آلتيندا اولان خالقلارين ديل و ادبياتلاريني زنگينلشديرمه ميز اولوب. تورکلرين تاريخينده مين ايل رسمي سياسي-حربي حاکيميتله ميللي ديل و ميللي مدنيت حاکيميتي اوست-اوسته دوشمه ديگيندن عربجه و فارسجا يازان شاعير، اديب و فيلوسوفلاريميزين ياراتديغي مادي-مدنيت نومونه لري باشقا خالقلارين آدينا يازيلميش، حتّی تورکون قاني، جاني باهاسينا قوردوغو دؤولتلري باشقالاري نين آدينا چيخميشلار. تاريخ بير عيبرت درسيدير. بو بؤيوک خطاميزي بير داها تکرار ائتممه لیيک. تاريخ بويو واحيد تانرييا، مين ايل عرضينده ايسلام ديني نين تلقين ائتديگي آللاها تاپينميش، حاق و عدالت اوغروندا ميليونلارلا شهيد وئرميش بير ميلتين - تورک ميلتي نين ايلاهي حيمايه و يارديمي ايله ابدي ياشاياجاغينا، يئنيدن اؤز تاريخي ميسيياسيني شرفله يئرينه يئتيره جگينه وارليغيم قدر اينانيرام. 

اولو تانري اؤز حيمايه و يارديميني تورکه اسيرگمسين! 
تورکوستان درگی سیندن بیر پارچا سوزلر

پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 20:2 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

شعر از مرحوم سیفعلی غلامی با خط خودش که روی مزارش نقش بسته است

پنج شنبه 4 دی 1393برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : گودرز غلامی

بیاد شهید روستا ،فرهنگ غلامی :

 

گزلریم گزلریم رحم ایله آغلاتما منی

عشقیمین قدرینی بیل،آیریسینا ساتما منی

من سن جان جان دمیشم باقرییمی گان ایلمیشم

بو قریبانلرین محملین ساتما منی.

 

شعر دوم :

داغ باشیندا اکین اولماز

اکین اولسا بیچین اولماز

دنیادا مین گوزل اولسا

بیری سنین تکین اولماز....................{منیم کندیم}

 

بسمه تعالی
با حمد و سپاس بیکران ایزدمنان ،بر حسب وظیفه اینجانب ضمن قدردانی از عملکرد و تلاش های صادقانه و دلسوزانه مسئولین محترم شهرستان کوثر بالاخص فرماندار محترم جناب آقای علیپور و بخشدار محترم بخش فیروز جناب آقای سلیمی در خصوص اختصاص بودجه به تکمیل پروژه استخر و توجه به حل مشکلات اهالی روستا کمال تشکر و امتنان را داشته ، و استدعا دارد در خصوص حل مشکلات ذیل عنایت لازم را مبذول فرمایند. اميد است خدمات ارزنده شما مأجور درگاه حضرت احديت قرار گرفته و در جهت پيروي محض از مقام عظماي ولايت،حضرت آيت الله العظمي الامام خامنه اي (مد ظله العالي) و خدمت بيش از پيش به نظام مقدس جمهوري اسلامي و بويژه مردم ولايتمدار وشهيدپرور روستای کمق موفق و مويد باشيد؛ان شاء الله
1- تسریع اختصاص بودجه به پروژه گاز رسانی
2- اختصاص بودجه جهت احداث غسالخانه
3- تخصیص اعتبار به پروژه اجرای طرح هادی
4- اختصاص اعتبار لازم جهت تسریع خدمات رسانی دهیاری به روستا
5- تخصیص اعتبار لازم جهت ایجاد راههای بین مزارع
6- تحت پوشش قرار گرفتن آنتن¬دهی تلفن همراه
7- اختصاص اعتبار به خرید ماشین¬آلات کشاورزی جهت رفاه کشاورزان

                                                                                                                        با احترام
                                                                                                                   بیت الله مهدیزاده 
                                                                                                                 دهیاری روستای کمق

یک شنبه 30 آذر 1393برچسب:, :: 10:19 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

آغاز عمليات گازرساني به 8 روستاي شهرستان كوثر

نماينده شهرستانهاي كوثر و خلخال از آغاز عمليات گازرساني به روستاهاي آقاميرلو، زَرَج آباد، قُوزلو، صُوفلو، توشمانلو، پَرگو، سولوكلوگُل، كُمُق شهرستان كوثر با اعتبار بالغ بر 12 ميليارد ريال خبر داد.
به گزارش كيويميز، جليل جعفري بنه خلخال در حاشيه كلنگ زني به روستاهاي مذكور در جمع اهالي اين روستاها اظهار كرد: 65 درصد از روستاهای شهرستان کوثر از گاز روستایی بهره مند هستند که با گازرساني به 8 روستاي ياد شده؛ آمار 65 درصدي به 85 درصد افزايش يافته و اهالی این منطقه از گاز روستایی بهره مند شوند.
وي با بیان اینکه تلاش می شود تمامی روستاهای شهرستان کوثر از این نعمت الهی بهره مند شوند افزود: تمهیداتی در خصوص گاز رساني به اهالي روستاهاي محروم بخصوص روستاهاي سردسير و روستاهايي كه در مسير خطوط انتقال گاز قرار دارند و بايستي در اولويت گازرساني باشند انجام يافته است كه با جذب اعتبارات ملي و استاني در آينده اي نزديك شاهد گازرساني به تمامي روستاهاي سردسير شهرستانهاي كوثر و خلخال خواهيم بود.
اين نماينده مجلس به پيگيري هاي مكرر از كميسون انرژي و معاونت گاز وزارت نفت اشاره كرد و افزود: با هماهنگي هاي انجام يافته بخشي از اعتبارات در خصوص گازرساني به روستاها جذب شده و براي تكميل پروژه هاي گازرساني در تمامي روستاهاي محروم جنوب استان اعتبارات تخصيص خواهد يافت.
فیروز خدایی، مدیرکل شرکت گاز استان اردبیل در ادامه از اعتبار تخصیص یافته به گازرسانی به 8 روستای مذکور اشاره کرد و افزود: بیش از 12 ميليارد ريال برای گازرسانی به روستاهای روستاهاي آقاميرلو، زَرَج آباد، قوزلو، صوفلو، توشمانلو، پَرگو، سولوكلو گُل، كُمُق شهرستان كوثر تخصیص یافته است که با افتتاح اين پروژه گازرساني 220 خانوار از اهالي روستاهاي مذكور از نعمت گاز بهره مند خواهند شد.
وي در ادامه به اتمام عمليات گازرساني در 501 روستاهاي استان اردبيل اشاره كرد و افزود: با عنايت به گازرساني به 501 روستاي استان اردبيل 63 درصد از روستا نشينان اين استان از نعمت گاز بهره مند هستند.
اين مسئول در پايان گفت: عمليات اجرايي گازرساني هم اكنون در 124 روستاي استان اردبيل در حال اجرا مي باشد.

 

شنبه 29 آذر 1393برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : گودرز غلامی

با تشکر از همه عزیزانی که در روشن نگه داشتن این محفل تلاش مینمایند:

یک پیشنهاد بسیار خوب دارم که حتما عزیزان نیز با من موافق خواهند بود 

 بیایید به جای مسائل سیاسی که جز سردرد چیزی به همراه ندارد (بقول آقای کریمی سیاست پدر و مادر ندارد)خاطراتتان را از دوران مختلف زندگی در کموک یا تجارب ویا موفقیتها وشکستهای خود را برای ما ارسال بفرمایید.

 

آقای کریمی 93/10/3:

نظر کوموکلی دراین رابطه کاملا صحیح است بی شک مسن ها خاطرات زیادی دارن که بیان آنها برای جوانترها میتواند عبرت انگیز باشد مثلا یک سال گرگ آدمخوار آمده بود ،آن سال ازهمه روستاهای سنجبد گرگ چند بچه خورد از جمله دو دختر بچه از روستای کوموک ودونفر پسر بچه ازروستای صوفلو طعمه گرگ شدند آن سال برادرم مرا به صحرا برده بود پدرم به برادرم گفت مگر نمیدانی گرگ آدمخوار هست چطور جرات کردی بچه را به صحرا بیاوری برادرم سریع مرا برگرداند آن لحظه را هرگز فرموش نمیکنم اتفاقات زیادی تلخ شیرین از دوران کودکی از روستا دارم در صورت فرصت جهت اطلاع جوانان عزیز در آینده بیان خواهم نمود .ازدوران حاکمیت ارباب رعیتی ازدوران حکومت شاهنشاهی ودر نهایت سال های بعد از انقلاب اسلا می ،مو فق باشید

شنبه 29 آذر 1393برچسب:, :: 6:11 :: نويسنده : گودرز غلامی

مهاجرت به کمق

در حدود سال1270 هجری شمسی مشهدی مصیب و همسرش سروناز خانم در یکی از روستاهای اردبیل به نام قورتولموش زندگی می کردند ، قورتولمیش روستایی است ازشهرستان نیر،بخش کوراییم و دهستان یورتچی . مشهدی مصیب و سروناز سه فرزند پسر به نام های بالا میرزا ، آقا میرزا و علی داشتند .

 

 

 

 

 



ادامه مطلب ...
جمعه 28 آذر 1393برچسب:, :: 7:21 :: نويسنده : گودرز غلامی

دوستان این مطلبی رو که امروز مطرح میکنم میخوام به یه نتیجه برسم و با طرح اون هدف مشخصی رو دنبال میکنم و تصمیم دارم دوستان رو از نظر فکری به هم دیگه نزدیکتر کنم لذا امیدوارم در حد امکان نظر بدید . (( عاق والدین )) رو همه شنیدیم ، میگن هر کی قدر خوبیهای پدر و مادر رو ندونه و احترام اونها رو نگه نداره و اگه پدر و یا مادر فرزند خود رو عاق کنند ، یعنی نفرین کنند ، نه تنها اون فرزند که بچه های اون فرد عاق شده نیز با مصیبت و مشکلات و بویژه مشکلات مالی مواجه خواهند شد . حالا سوال من : حالا شما این موضوع را قبول دارید یا نه ؟ بنظر شما اگه ما جواب خوبی پدر و مادر مون رو با بدی بدیم گرفتار میشیم ، یا اینکه هر انسانی در حق ما خوبی کنه و خدمت گذار ما باشه و ما قدر خوبی های اون رو ندونیم و در حق اون ظلم کنیم ، ممکنه گرفتار بشیم و بد ببینیم ؟ قبول دارید که در برابر هر کسی و هر کاری اگه هر انرژی چه مثبت و چه منفی از خودمون صادر کنیم انرژی ارسالی مجددا از طریق کهکشانها به خودمون باز خواهد گشت ؟ واسه اینه که میگن اگه بد کنی بد می بینی و اگه خوبی کنی خوبی می بینی . و دیگه اینکه اگه چند سال بعد انسان از عمل غلط و رفتار بد خودش آگاه بشه میتونه جبران کنه اگه میتونه چه جوری ؟ حالا اگه شخصی ، در کمال صداقت خدمت گذار یک جامعه باشه و اجتماع مرتکب اشتباه و یا فریب بشه و در حق خدمت گذار خودش ظلم کنه میتونه از سوی اون شخص هم ، عاق و یا نفرین بشه و از نون خوردن بیافته ؟

آقای کریمی 93/9/29:

سلام علیکم توصیف موضوع مطروحه نیاز به منبر دارد ولی بقول سعدی شکر نعمت نعمتت افزون کند کفرنعمت ازکفت بیرون کند یااینکه، وبالوالدین احسانا که در قرآن مجیدمکرر توصیه شده است وآنچه مسلم است انسان باید درهر شرایط شاکر باشدمیخواهم برایتان حکایتی را دراین رابطه بیان کنم شاید جالب باشد روزی مردی کیسه بسته ای رادید وآنرا باز کرد یک افعی بیرون آمد وگفت میخواهم تو را نیش بزنم مرد گفت دور از معرفت است که درمقابل نیکی من بدی کنی مار گفت جواب خوبی بدی است مرد گفت برای اثبات این موضوع بدنیست از چندنفر سئوال کنیم اگر نظر تورا تائید کردند اشکال ندارد تومرا نیش بزن مار قبول کرد قرارشد از درخت وگاو وروباه سوال شود ابتداازدرخت سوال شد که آیاجواب نیکی بدی است یاخیر درجواب گفت بلی بدی است زیرا من اینهمه به انسان منفعت میرسانم درآخر مرادرآتش تنور میسوزانند ازگاو پرسیدن اونیز چنین گفت درنهایت از روباه پرسیدند روباه اوضاع را وقتی چنین دید پیش خود گفت این دور از معرفت وعدالت است که مار این مردرا نیش بزند گفت من قبول ندارم که ماری بااین عظمت دراین کیسه جا بگیرد مرد گفت قبول بفرمائید مار دراین کیسه بودروباه گفت باید ثابت کنید گفتند چگونه ؟روباه گفت مار یکبار دیگر برود داخل کیسه تا من ببینم ،مار درنگ نکرد و وارد کیسه شد روباه به مرد گفت در کیسه را این بار محکم ببند تا اوبفهمد جواب نیکی نیکی است نه بدی این قصه سر دراز داردمثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد عزت زیاد

چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:, :: 5:59 :: نويسنده : گودرز غلامی

کونلوم قوشو قاناد چالماز سن سیز بیر ان اذربایجان
خوش گونلرین گتمیر مدام خیالیمندان اذربایجان 
یا رب نه دیر بیر بو قدر اورکلری قان اتمه یین
قولو باغلی قالاجاقدیر نه واختان جان اذربایجان 
ایگیتلرین ایران اوچون شهید اولوپ عوضینده
درد المیسان غم المیسان سن ایراندان اذربایجان

شنبه 22 آذر 1393برچسب:, :: 20:26 :: نويسنده : گودرز غلامی

من یه سوالی دارم در همین مورد ببینم کی جواب میده لطفا جواب رو از اینترنت پیدا نکنید چون در آخر میخوام نتیجه گیری کنم .
در حرم شاه عبدالعظیم ری چه کسی یا کسانی دفن هستند ؟

 

93/9/25:

 

شاید اینهایی که گفتین درست باشه ویا ...
با طرح این سوال میخواستم چون اربعین هم بود یه بررسی فشرده از مراسمهای عزاداری و مرثیه از دوران های قدیم (حداکثر صفوی یعنی ۵۰۰ سال) به عمل آوریم اما در این راه مجبور بودیم بعضی حقیقت ها رو بگیم که بعضی از متعصبین و ناآگاهان زیاد خوششون نمی آمد و به قول مهندس گودرز سایتمون زنده نمیموند برای همین من از کش دادن موضوع خودداری میکنم و به نظر من قضیه محرم اینجا خاتمه پیدا بکنه بهتره.
جواب سوال: در حرم شاه عبدالعظیم ری قبور حمزه برادر امام رضا و طاهر فرزند امام موسی کاظم قرار دارد . درسته تعجب آوره که چرا برادر امام رضا رو کسی نمیشناسه .
در پایان باید بگم که بعضی چیزها و یا کسها هستن که در زمان کوتاه به مرتبه الوهیت میرسند و بعضی ها هم از عرش به فرش کشیده میشند. خیلی ها در راهی قدم میگذارند که اشتباهه ولی فکر میکنند درسته اما گذر زمان و در یک کلمه تاریخ اشتاباهات رو نمایان میکنه . من حرفهام رو سر پوشیده گفتم و امیدوارم دوستان منظورم رو فهمیده باشند .تمام

 ماه محرم 1393 مسجد روستا - ریش سفیدان روستای کمق

 نشسته از راست آقایان مشهدی مهدی مهدی زاده، کربلائی بختیار یونسی، مشهدی عصمت حسینی

دو شنبه 17 آذر 1393برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : گودرز غلامی

جملاتي بسیار زیبا از حسین پناهی "روحش شاد"

میدونی بهشت کجاست؟

یه فضای چند وجب در چند وجب ، بین بازوهای کسی که دوستش داری...

وقتی کسی اندازت نیست، دست به اندازه ی خودت نزن...

ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگی است...

می کوشم غمهایم را غرق کنم، بی شرفها یاد گرفته اند شنا کنند...

مگه اشک چقدر وزن داره که با جاری شدنش اینقدر سبک میشیم؟...

با فنجانی چای هم میتوان مست شد اگر اویی که باید باشد، باشد...

به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد...

جالب است...! ثبت احوال همه چیز را در شناسنامه ام نوشت جز احوالم...

اجازه...! اشک سه حرف ندارد ، اشک خیلی حرف دارد...

کودکی ام را دوست داشتم ، روزهایی که بجای دلم سر زانوهایم زخمی بود

یک شنبه 16 آذر 1393برچسب:, :: 6:20 :: نويسنده : گودرز غلامی

آقای کریمی 93/9/15 :

سلام بر جوانان برومند ،عزیزم بنده بحثهای داغ شما ها را مطالعه میکنم لذت میبرم مایلم بحثهای شما را دریک جمع حضوری گوش کنم انشا اله درتابستان آتی باید به کوموک تشریف بیاورید تا ضمن تجدید دیدار دررابطه با آبادانی روستا طرح نو در اندازیم چقدر زیباست ارتباط وصال چقدر غم انگیز است هجران ودوری امید است این پنجره اینقدر باز شود تا همه کوموکلیها تفرقه را به همبستگی واتحاد تبدیل نمایند ازاینکه دوری میکنند متاسفم باید آنانکه توان اتصال دارند بی تفاوت نباشند وتعجیل کنند .بنده منتظر حضور همگان در این سایت هستم حضورتان گرامی باد ابتدا خودتان را معرفی وسپس هرچه دل تنگت خواهد بگو بگوشم والسلام

 

آقای کریمی 93/9/15 :

 بی شک اشعار امیر علی را همه که درک نمیکنند همانطور اشعار حیدر بابای مرحوم شهریار را همگان نمی فهمندقدر زر زگر شناسد قدر گوهر گوهری ، همه چیز را همگان دانند ولی اظهار نظر آزاد است هرکسی می تواند از شعر گونه ها یا نوشتار بنده هم ایراد بگیرد ونظریه بدهد ولی حرفهای توهین آمیز بی شک ازسوی حاج گودرز سانسور میشود موید باشید وشعرهای جدید منعکس نمائید بنده نیز در فرصت مقتضی اشعار جدید ارسال خواهم کرد والسلام

 

یک شنبه 16 آذر 1393برچسب:, :: 6:13 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

من کتله لر شاعری یم
انسان لاردان یازاجاغام
ئولمه میشم تا دیری یم
اصلان لاردان یازاجاغام.
گؤن قورموش قارا آریق
ایاقیندا کهنه چاریق 
داش باغلامیش یاریق-یاریق
دابان لاردان یازاجاغام. یئری سؤکوب اکن لردن چؤلده زحمت چکن لردن 
آلین تری تؤکن لردن 
دهقان لاردان یازاجاغام .ایشلر آخار قانلی تری هیچ اؤزونه یوخ ثمری
آچیلاندا سفره لری 
یاوان لاردان یازاجاغام. حزین گولمز دوداق لاردان
ساری سولغون یاناق لاردان
ایاق یالین اوشاق لاردان 
فغان لاردان یازاجاغام. قیاملاردان آزادلیقدان سعادتدن آبادلیقدان ایگیت لیکدن قوچاقلیقدان 
میدان لاردان یازاجاغام. 
بیچین بیچن ساغین ساغان 
کور اوغلو تک اوغول دوغان 
هجر کیمی دشمن بوغان جانان لاردان یازاجاغام. وطن دن اوبادان ائل دن بولوت دان یاغیش دان سئل دن 
من کوموک لی یم چنلی بئلدن 
دومان لاردان یازاجاغام.
 
یک شنبه 16 آذر 1393برچسب:, :: 6:11 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

دونن آخشام یولوم دوشدو بازارا الوان میوه لره باخدیم گذرا
سوروشدوم قیمتین دوشدوم آزارا دئدیم کت لی اولدو قویون مزارا 
قارپوز،اریک،اؤزوم،گیله نار،هلو یاشیل خیاری باشیندا گولو
باخدیم دوگو آلیر بیر فقیر باجی توکاندارا دئیر سن آللاه حاجی
باری گؤزله تله یین یوخسولو آجی اودادئیر باجی یوخدور علاجی 
گئتدیم پارچا آلام بیر نئچه چره ک مترینه اون مین دئدی وئر گوره ک ‏
دئدیم من فهله یم دئدی به درک‎ ‎‏ دئدیم ائوده یوخدور نه یاغ نه چؤره ک .

 

سه شنبه 4 آذر 1393برچسب:, :: 6:27 :: نويسنده : گودرز غلامی

 جام حذفی پر!!!!!!!!!

 

 

 

 

عروسی به کوچه ما هم می آید!!!!!!!!!!!

حدیث موضوعی